- او برده
- اسم او بردن، بلعیده فرو برده
معنی او برده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواهد او برد بیوبر اوبرنده اوبرده)
احساس کردن، خبردار گردیدن، فهمیدن، پی بردن
بلبل
منسوب به دو مرد آنچه که کفاف دو مرد را بدهد خوراک دو مرده
بلعیده فرو برده
کسی که حکم به نفع او داده شده باشد محکوم له مقابل داد باخته محکوم علیه
بلع شده، فروبرده شده
احساس بو کردن، اندک اطلاعی از یک امر پنهانی پیدا کردن، گمان بردن، پی بردن
بکار برنده گاو کار کشنده از گاو، جمع گاوبندگان: فدادون شتربانان و چوپانان و گاوبندگان و کشاورزان
مشهورمعروف، مذکورذکرشده. توضیح درافغانستان} نامبرده {بمعنی فوق مستعمل است وفرهنگستان ایران هم بهمین معنی آنراانتخاب کرده است، مسمی موسوم نام دار: (متکلمان گفتند نام دیگرست و نامبرده دیگر... {یا نامبردگان، جمع نامبرده. کسانی که سابقانامشان برده شده. یانامبرده ها، جمع نامبرده. نامبردگان
باز کرده گشوده: (هم بر ورق گذشته گیرش وا کرده و در نوشته گیرش) (نظامی)، سرپوش برداشته، گسترده (فرش و جز آن)، جدا کرده، فارغ کرده، چیده، بریده، دست خورده مقابل سر بسته
بردن زایل کردن: (... پس اندوهها که تو از مسلمانان وا بردی) بعد از وا بردی (این قسمت منبع میباشد)، پهن کردن خمیر نان جهت پختن نان
اوباردن، بلع کردن، بلعیدن، فرو بردن به حلق، ناجویده فرو بردن
چادر ترکمانان خیمه ای که ترکمنان در زیر آن زندگانی کنند
ورید، رگی که خون را به قلب برمی گرداند، سیاهرگ، رگ گردن، رگ های نمایان بدن